کمال شهرت یافتن. (ارمغان آصفی). افسانه شدن. به کمال شهرت رسیدن. رجوع به ترانه شدن شود: در کسوت اغیار چو بنمود رخ، آن یار این قصه در آفاق جهان گشت ترانه. اسیری لاهیجی (از بهار عجم) (از آنندراج)
کمال شهرت یافتن. (ارمغان آصفی). افسانه شدن. به کمال شهرت رسیدن. رجوع به ترانه شدن شود: در کسوت اغیار چو بنمود رخ، آن یار این قصه در آفاق جهان گشت ترانه. اسیری لاهیجی (از بهار عجم) (از آنندراج)
سرود و نغمه ساختن. نغمه سرایی و سرودگویی کردن: ز گل به سینۀ بلبل هزار خار شکست کنون ترانه بوصف بهار می بندد. محمدحسن خان حسن (از بهار عجم) (از آنندراج) (از ارمغان آصفی)
سرود و نغمه ساختن. نغمه سرایی و سرودگویی کردن: ز گل به سینۀ بلبل هزار خار شکست کنون ترانه بوصف بهار می بندد. محمدحسن خان حسن (از بهار عجم) (از آنندراج) (از ارمغان آصفی)
اعتزال جستن. عزلت گزیدن. (یادداشت مؤلف). کرانه کردن. کرانه جستن: چون دشمنان کرانه گرفتی ز دوستان تا قول دوستان من اندر تو گشت راست. فرخی. زین جفته خوری کرانه گیرد با جفت خود آشیانه گیرد. نظامی. عاقل که می مغانه گیرد از زحمت خود کرانه گیرد. نظامی. رجوع به کرانه کردن و کرانه جستن شود
اعتزال جستن. عزلت گزیدن. (یادداشت مؤلف). کرانه کردن. کرانه جستن: چون دشمنان کرانه گرفتی ز دوستان تا قول دوستان من اندر تو گشت راست. فرخی. زین جفته خوری کرانه گیرد با جفت خود آشیانه گیرد. نظامی. عاقل که می مغانه گیرد از زحمت خود کرانه گیرد. نظامی. رجوع به کرانه کردن و کرانه جستن شود